سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان و دانش، برادران همزادند و دو رفیق اند که از هم جدا نمی شوند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
کاربر(2)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
sitemap
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :314
بازدید دیروز :25
کل بازدید :341871
تعداد کل یاداشته ها : 1567
103/9/6
4:25 ص

 گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت


 شب ها بر ِ مـــاهــواره تا صبــح بنشست و کلیـپ دیدن آموخت


 برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت


 بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت


 هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت


 دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت


 با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت


 با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند از قوم شــــوهر، بریدن آموخت


 آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های خفن، چتیدن آموخت


 چون سوخت غذای ما شب وروز از پیک، مدد رسیــــدن آموخت


 پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت


 بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری و قد خمیـــــدن آموخت


 


  
  

انسان ها


بنظر من آدمها دو دسته هستن:
یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گشنه گدا !!!
یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم پاچه خوار یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم از کار دررو !!!
یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو !!!
یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو !!!
یا از من شجاع ترن که بهشون میگم احمق یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی عرضه !!!
یا از من دست و دل بازترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم کنس !!!
یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بک یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی !!!
یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم ساده !!!
یا از من عاشق ترن که بهشون میگم دیوونه یا کمتر عاشقن که بشون میگم بی احساس !!!
ای بابا آدما شدن سه دسته که، یکی اینوری، یکی اونوری، یکی هم خودم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


  
  


همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟ 


  
  

انشای من


پدرم همیشه می‌گوید:
"این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند"
البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.
تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید: "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"
مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است.
ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.
ما اصلن ماهواره نداریم.
اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل می‌کنند و بوس می‌کنند. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.
در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند.
مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند. پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.
از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.
ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.


این بود انشای من


  
  

حرمت ایرانی بودن


چند وقت پیش که یه سری مشکلات تو مملکتمون پیش اومد و خیلیا رو (چه بحق چه نا حق) شاکی کرد بعضیا شروع کردن به ایراد گرفتن به اینکه اصلا چرا باید دین مملکت ما اسلام باشه ما 1200 سال پیش با زور شمشیر مسلمون شدیم الآن دیگه عصر ارتباطاته باید بعضی حریما رو بشکونیم و دینمون رو به رفراندوم بزاریم.
برام جالب شد ببینم این قضیه ی مسلمون شدن ایرانی ها چی بوده؟
رفتم تحقیق کردم دیدم زمانی که اعراب به ایران حمله کردن همش شصت هزار نفر بودن اما ایران اون زمان صد و چهل میلیون نفر جمعیت داشته.با خودم گفتم شمشیر عرب ها چه زوری داشته این همه آدمو نشونده سر جاشون.بعدش یه مطلب خیلی جالب پیدا کردم دیدم در حمله ی چنگیز خان به ایران هر جا که تصرف می شد همه رو می کشتن فقط بعضی زنا رو به بردگی می بردن تا اینکه حکومت سقوط کرد و ایران به دست مغول ها افتاد.بعد از این همه قتل و خون ریزی بعد از اینکه چنگیز خواست از ایران بره وقتی حاکم ایران رو مشخص کرد لباس ایرانی پوشید و از ایران رفت.ااااااااااا...............یعنی بعد از این همه خون ریختن و قتل و غارت جو ایران چنگیز رو گرفت و خواست یه کمی شبیه ما باشه؟
حالا فکر کنید عرب ها با اون لشکر کوچیک اومدن به زور دین مارو عوض کردن؟
نه اینجوری ها هم نیست به قول یکی از استادامون اگه لوله ی فاضلاب اصفهانو می گرفتیم سمت اعراب آب می بردشون همون جا که خودشون نی میندازن.عرب ها تو جنگ پیروز شدن چون اولا خود مردم از حکومتشون خسته شده بودن و از حکومت پشتیبانی نکردن دوما خیلی از ایرانی ها قبل از رحلت پیامبر مسلمون شده بودن و اسلام تو ایران وجود داشت و مردم خودشون با جون و دل انتخابش کردن.
پس یه لطفی به خدمون کنید اگه با کسی مشکل دارید حرمت ایرانی بودن رو زیر سوال نبرید


  
  

عمه ی عطار


چندی پیش دوستم تعریف می کرد که برادرزاه ی دبستانی اش هیجان زده از مدرسه به خانه می‌آید و می گوید که سر صف اعلام کردند که هر کس که بهترین تحقیق راجع به زندگی عمه ی عطار بکند و تا پایان هفته به مدرسه بدهد جایزه تعلق می گیرد.
همه خانواده به اصرار برادرزاده به تکاپو افتادند تا راجع به عمه ی عطار تحقیق کنند اما دریغ از یک خط که در مورد خانواده پدری عطار در کتابها نوشته شده باشد و معلوم نبود آیا عطار عمه هم داشته است یا نه؟ به هر کسی که دستی در ادبیات داشت رو انداختند و همه متعجب بودند که این دیگر چه جور مسابقه ای است؟ باز اگر راجع به خود عطار بود یک حرفی اما عمه عطار؟!
خلاصه آخر هفته مادر بچه تصمیم می گیرد به مدرسه برود و با مسئولین آن صحبت کند که این چه بساطی است که راه انداخته اند و تحقیق محال از بچه ها خواسته اند. فکر می کنید چه جوابی به وی داده اند؟
مدیر مدرسه پاسخ می دهد: که اصلا موضوع این مسابقه تحقیق در مورد زندگی "عمه ی عطار" نبوده بلکه تحقیق در مورد زندگی "ائمه اطهار" بوده است


  
  

سه آمریکایی و سه ایرانی


سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.


بقیه مطلب رو اینجا بخونین


  
  

بوق


انواع بوق در لغت نامه رانندگی:
بووق : سلام حاجی فدات شم
بوق : مسیرت کجاست؟
بو بوق : بیا بالا
بوووووووووووق : برو کنار عوضی!!
............بوق : خانم کجا ؟ برسونمت !! .........!!!!!
بوووووووق بوووووووووق : وایسا الاغ نوبته منه!!!!
بوق : حله اقا حله
بوق : شما آژانس خواسته بودید؟؟
بوق بوق بوق : عروس چقدر قشنگه ایشالله مبارکش باد....
بوق : دیدی از جا پرید!! هر هر هر
بوق : در پارکینگو بده بالا پدر سوخته!!


  
  
*به یکی میگن وقتی زنت خونه نیست چی کار میکنی؟استراحت.میگن :وقتی هست چی ؟ میگه استقامت http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*هرکسی تو را دوست داره 4 تا مریضی میگیره : 1- فراموشی 2 ... 3 ... 4 ... 3 تای دیگه را فرموش کردم http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*به ترکه میگن: با «لوبیا» جمله بساز، میگه: کوچولوبیا
*روش دفع انگل: 3 روز فقط چایی و بیسکویت میخوری،‌ روز 4 فقط چایی میخوری در این موقع کرم میاد بیرون و میپرسه پس بیسکویت کو؟ میگیریشhttp://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*سن خودتو ضرب در 777 کن بعد دوباره در عدد 13 ضرب کن عدد جالبی بدست می آید!
*عشق یعنی: چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست...؛ و چون برف، ذوب شدن بر غم های دوست http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*قبض تلفن همراه اینجانب گم شده است. از یابنده تقاضا می شود که مبلغ آن را پرداخت نماید و رسید بانک را به عنوان مژدگانی نزد خودش نگاه دارد!
*یارو فیلسوف میشه میگه : اگرخدا روبروی ما باشد و ما را به راه راست هدایت کند انسان باز هم گمراه میشود ،چون سمت راست خدا سمت چپ ما میشود!!!!
*بمیرد انکه غربت را بنا کرد تو را از من مرا از تو جدا کرد.....................!http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*خون که قرمزه رنگ عشقه اما اشک که بیرنگه درد عشقه . . .
*یه یارو مست میکنه میگه ولم کنید میخوام شورت ننمو در بیارم... میگن چرا شورت ننتو ؟؟؟ میگه اخه کشش کمرمو اذیت میکنه......http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*ترکه یه نصفه قرص خواب میخوره تا صبح یه چشمی میخوابه!!!
*ببخشید از فدراسیون تکواندو مزاحمتون میشم ، میشه جفت پا برم تو قلبتون ؟!! http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر و سرویس طلا آنهم از آن سرویس خوشگلها... و از این جور مشکلها http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*به ترکه میگن چرا جورابات یه لنگش آبی یکی قرمز ؟ میگه والا نمیدونم بدبختی اینه که یه جفت دیگه هم تو خونه دارم همین طوری
*بچه: مامان! شاهزاده رویاها با اسب سفید یعنی چی؟ مامان: یعنی یه خری مثل بابات!
*به ترکه می گن می دونی چرا روی خیابون ولی عصر این اسمو گذاشتن؟ می گه:چون صبح و ظهر هیچ خبری نیست ولی عصرررررر بیا ببین چه خبره http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*نویسنده معروفی می گوید زن مثل کراوات است هم زیبایی به مرد می بخشد و هم گلویش را فشار می دهد *بسیجی میخواست عروسک بخره به صاحب مغازه میگه ببخشید آقا قیمت این خواهرمون چنده؟http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*چه کس می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی ؟چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟پیله ات را بگشا ....تو به اندازه یک پروانه زیبایی *می دونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشمهات رو میبندی؟؟؟؟ وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟ وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟ وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهات رو میبندی؟؟؟؟ چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستن http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام ، با خود می اندیشم ، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند
*پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی صبحه و پیمانه یکیست این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریست گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست
*قلب من در هر زمان خواهان توست / این دو چشمان عاشقم مهمان توست /گرچه لبریز از غمی درمانده ام / این نگاهم در پی درمان توست . . . http://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*نه دل در دست محبوبی گرفتار، نه سردرکوچه باغی بر سر دار ، از این بیهوده گردیدن چه حاصل ؟ پیاده می شوم ، دنیا نگهدار . . .
*اصفهونیا رو از چهار تا چیز میشه شناخت:
- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
– هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته
- جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
- بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسنhttp://groups.yahoo.com/group/freemobile/
*می دونی نصف النهار چیه؟ شامی است که از نهار باقی مانده.


  
  

                                   دلائل آزار مردان توسط زنان !(طنز)<\/h4>

آقایـون خـانم ها را دوست دارند. قیافه، بو، طرز راه رفتن و صـحبـت کردن تـنـها چـنـد نـمـونـه از دلایـلی هسـتـــند که آقایون فــکر میـکنند خانم ها موجوداتی آسمانی هستند.در حـالیکه زنـدگی بدون وجود اونها غیر ممکنه اما مطمئناباهاشون هم نمی تونیم زندگی کنیم.
....عـلــت این که چرا نمی تونیم باهاشون زندگی کنیم تا حدود بسیار زیادی به این مطلب بر میگرده کــه اونها کاملو بی عـیـب نیـــستند. من از روی تحلیل های بسیار زیاد 10 نمـونــه از کارهای خانم ها رو کشف کردم که آقایون روواقـعا کفری می کـنـــه و باعث میشه که مردها به سر حدجنون برسند.
ـــــــــــــــــــــــ
خانم ها وانمود می کنند که پاک و معصوم هستند
چیزی که در تعداد بسیار زیادی از خانم ها دیده می شود این است که قصد دارند تا وانمود کنند در زیر یک نور الهی هستند و همیشه از شما خیلی پاک تر هستند. هیچ وقت حاضر نیستند تا اعتراف کنند که به خیابان گردی می روند و تعداد دوست پسرهایشان از 5 نفر هم بیشتر است. البته آن دسته از خانمهایی که واقعا پاک و معصوم می باشند قابل تحسین هستند اما بقیه باید از سرپوش گذاشتن روی کارهایشان دست بردارند. این حق مسلم خانم هاست که به اندازه آقایون سرگرمی داشته باشند و از زندگی خود لذت ببرند و نهایتا هم مردی را برای زندگی آینده خود پیدا کنند که قادر به درک تمام این موارد باشد.
ـــــــــــــــــــــــ
از سایر خانم ها انتقاد می کنند
برای چه هیچ خانمی نمی تواند از خانم دیگر تعریف کند؟ اونها دوست دارند از تمام مسائل مربوط به خانم های دیگر ایراد بگیرند حال از وزن و مدل مو گرفته تا... تنها یک خانم می تواند تشخیص دهد که کفش خانم دیگری با کیفش ست نیست و با همین مطلب می تواند او را به خاک سیاه بنشاند.
البته عده بسیار معدودی از خانم ها می توانند جذابیت خانم های دیگر را بپذیرند (و خوشبختانه او را به جمع دوستانه شان دعوت کنند) اما بسیاری از آنها دوست ندارند همسرانشان جذب زیبایی و محبوبیت خانم های دیگر شوند. اما با وجود تمام این حرف ها آقایون به طور ناخودآگاه خانم های زیبا و جذاب را خواهند دید.
ــــــــــــــــــــــ
حسودی می کنند
بیشتر اوقات تنها اشاره به اسم یک خانم دیگر می تواند برای شما مرگ را به همراه داشته باشد. حال تصور کنید چگونه می خواهید در جنگی که به دلیل رفتن شما به کلاب رقص شبانه به وجود آمده آست پیروز شوید؟!
ـــــــــــــــــــــــ
خود را نیازمند نشان می دهند
بعضی از خانمها همیشه چند خط مشی بسیار سری را دنبال می کنند. آنها از همسرانشان انتظار دارند که تمام توجهشان را به آنها معطوف کنند، آنها را تر و خشک کنند و به آنها بگویند که تا چه حد وجودشان استثنایی و ویژه است. آنها می خواهند مردها را به یک صندوقچه احساسات تبدیل کنند و از آنها انتظار پشتیبانی اخلاقی، ذهنی و عاطفی دارند.
در این قسمت یک تضاد جدی بین آن دسته از خانم ها که ذکر شد و دسته دیگری که به بیرون از خانه رفته، کار می کنند و خود را مستقل نشان می دهند وجود دارد. دسته دوم جزء گروهی هستند که هنگام عاشقی واقعا متزلزل می شوند. البته شاید دانستن این مطلب برای شما خالی از لطف هم نباشد که آقایون خانم های سرسخت را ترجیح می دهند زیرا حداقل در این حالت می توانند اندکی آرامش ذهنی خود را حفظ کنند.
ــــــــــــــــــــــ
رمزی صحبت میکنند
جمله قدیمی " نظر تو چیه؟" یکی از مثال هایی است که خانم ها برای تست کردن احساسات و روحیات آقایون به کار می برند. آنها می خواهند به این طریق متوجه احساسات واقعی مردها نسبت به خودشان شوند. آنها در مورد نقاط ابهام سوال می کنند و بر اساس طرز تفکر آنها ما باید پاسخ سوالات را درست مطابق آنچه در ذهن آنهاست بدهیم در غیر این صورت جزئی از روح آنها به شمار نخواهیم رفت و به عبارتی نیمه گمشده آنها نخواهیم بود.
می توانید این منظره رقت آور را تصور کنید: مردی که آماده پردازش سوالات همسر خود است، او به دنبال پاسخ مناسب می گردد ولی هیچ چیز به ذهنش نمی رسد، همسرش دست به کمر در جلوی او ایستاده و از فاصله نسبتا زیادی به او خیره شده و و پای خود را مرتبا به زمین می زند. آقایون عزیز هیچ راه فراری جز ارائه جواب ندارید فقط باید امیدوار باشید که سرانجام کارتان به بیرون از خانه در کنار زباله ها کشیده نشود!
ـــــــــــــــــــــــ
تجاوز به حریم شخصی
همه خانم ها این تمایل غریزی و نا خودآگاه را دارند که هر طور می خواهند با مردها رفتار می کنند و تمام وسایل شخصی آنها را مال خود می کنند.
به عنوان مثال هنگامیکه لباسی را دوست ندارند، به راحتی به خود اجازه می دهند که بر سر کشوی لباسهای ما رفته و آن را زیر و رو کنند تا چیزی را که مناسب حالشان است پیدا کنند و مثلا ژاکت جدید مورد علاقه ما را بر میدارند و می پوشند. حال تصور کنید که شما به متعلقات شخصی آنها نزدیک شوید و یا نه، فقط در مورد مدل مویشان نظر بدهید، آنچنان جهنمی برپا خواهد شد که شعله های آن همه جا را فرا می گیرد. بنابراین شما فکر نمی کنید که زندگی یک زمین بازی جوانمردانه است؟
ـــــــــــــــــــــــ
بیش از اندازه احساساتی می شوند
آنها به خاطر هر چیزی گریه می کنند: یک فیلم غم انگیز ( و یا حتی شاد)، شکستن ناخنشان، خراب شدن مدل موها و ... و بدتر از همه اینها زمانی است که از ما انتظار همدردی دارند، تنها کاری که باید انجام دهید سرو کله زدن با خانمی است که به شما چسبیده و گریه و زاری راه انداخته است.
البته منظور من این نیست که آقایون بی عاطفه هستند و هیچ گونه احساسی ندارند اما مشکل اینجاست که خانم ها بیش از اندازه "مامانی" هستند و متاسفانه بسیاری از آقایون کوچکترین نکته ای در مورد تسلی خاطر به خانم ها نمی دانند. البته این حقیقت که خانم ها اندکی ظریف و آسیب پذیر هستند نکته جالبی است زیرا شما به راحتی می توانید آنها را دلداری دهید تا موضوع را فراموش کنند. شما که نمی خواهید سیلی از اشکهای او در خانه شما جاری شود؟
ــــــــــــــــــــــ
آنقدر خرید می کنند تا از حال بروند
هنگامی که زمان خرید فرا می رسد در طول روز زمان کافی برای خانم ها وجود ندارد. حال از گشت و گذار در مراکز خرید و تماشای ویترین مغازه ها گرفته تا خرج کردن تمام موجودی همسرانشان. آنها می توانند ساعت های طولانی را در پشت ویترین یک مغازه کفش فروشی صرف کنند و اصلا هم به آب و غذا و دیگر مسئولیت هایی که در زندگی بر دوش آنهاست فکر نکنند.
اما تا اینجا همه چیز قابل تحمل است فقط دعا کنید آنروز فرا نرسد که آنها تصمیم بگیرند تا شما را نیز به همراه خود ببرند. ما همراهشان می رویم از این مغازه به آن مغازه، سرگردانی های بی هدف، چند قدم به جلو و دوباره به عقب تا زمانیکه تمام جزئیات البته بجز برچسب قیمت مورد بررسی قرار گیرد.
ـــــــــــــــــــــــ
پیوسته صحبت می کنند
متاسفانه "کریس راک" نیز این تجربه تلخ را داشته است. روزی در یک مصاحبه تلویزیونی یک سوال از خانمی پرسید که او برای 45 دقیقه در مورد آن توضیح داد! بیشتر خانمها عاشق صحبت کردن هستند و هنگامیکه به آنها میدان دهید بدون توقف پیش خواهند رفت. البته تصور نکنید که گفته های آنها برای ما اهمیت ندارد ما فقط نمی خواهیم گزارش ثانیه به ثانیه تمام جزئیات را بدانیم.
ـــــــــــــــــــــــ
اگر با کفایت و تدبیر کافی با مسائل مربوط به خانم ها برخورد کنید رفتارهای آزاردهنده آنها چندان هم غیرقابل تحمل به نظر نمی رسد. تنها شانس شما این است که خود را با آنها وفق دهید شما هم رفتارهای رنجش آور و آزار دهنده مخصوص به خود را دارید، هیچ انسانی کامل نیست، و من فکر می کنم این مطلب تنها چیزی است که هم خانم ها و هم آقایون می توانند بر سر آن به توافق رسند.<\/h4>

                                                ممنون از توجه شما


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >