اگه خسته ای به من تکیه کن              

اگه تنهایی بیا پیشم

اگه بی پناهی پناهتم

اگه پول می خوای مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کاربرد کلمه یا ابوالفضل:

ترکها : وقتی چیز سنگینی بلند می کنند

لر ها : موقع رسیدن به پیچ تند سراشیبی

اصفهانیا : موقع رسیدن مهمون

شده کامپیوترتان خراب باشد و هر کاری که می کنید به اینترنت وصل نشوید دیگر ناراحت نباشید با استفاده از وب تی وی مشکل شما حل خواهد شد اطلاعات بیشتر در www.webtv.net

میگم الکی نیست که فیس بوک مسدود شده ها می پرسید چرا مثلا همین دیروز در المان فردی برای دعوت دوستانش (24 نفر)از طریق فیس بوک دعوت نامه می فرستد اما این دعوت نامه که باید به دست 24 نفر می رسید به دست 1500 نفر میرسد ان ها هم از ما علاف تر ا می شوند وبه این مهمانی می روند صاحب تولد هم با دیدن این همه جمعیت تعجب می کند واز پلیس برای متفرق کردن ان ها کمک می گیرد اما یکی دو نفر که نبودند خلاصه کاری از دست پلیس هم بر نمی اید واین افراد هم جشن تولد گرفتند البته اگر من جای این فرد المانی بودم اول کادو هایی که مهمانان اورده بودند را میگرفتم بعد به پلیس زنگ میزدم

با عرض سلام خدمت شما بازدید کنندگان سایت ما سعی کردیم هیچ گونه مطلب سیاسی و فساد و فحشا در این سایت قرار ندهیم به دلیل گستردگی مطالب این امکان را نداریم تا تک تک ان ها را چک کنیم اگر شما به موردی برخورد کردید در بخش نظراتش وارد کنید در ضمن پیج رنک 10 هم مبارک توجه توجه حضور مطالب در این وبلاگ به منظور تایید شدن ان ها نمی باشد لذا دقت عمل کافی را به خرج داده وعیب های ما را در بخش نظرات به ما بازگو کنید و مسوول سایت هیچ گونه مسوولیتی در قبال مطاب فوق نداشته و ورود شما به سایت به منظور در قبول کردن این نکات است واگر مطلبی دارید که می خواهید در این جا ذکر شود به بخش ارسال نظر برویدو در ضمن در صورت عضویت می توانید هم از مطالب (ویژه) وعکس وفیلم وبرنامه وبازی و..... وبلاگ استفاده کنید و هم می توانید در قرعه کشی ما شرکت کنید از ارسال نظرات مغایر با قوانین جمهوری اسلامی ایران به شدت پرهیز شود گر دنبال مطلب یا برنامه ویا....بودید که در این سایت پیدا نشد در بخش نظرات نام ان را وارد کنید وفردا برای دیدن ان به بخش مربوطه بروید

                                                              با تشکر

مدیریت سایت

شوهر: سلام،من Log in کردم.

زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟

شوهر: Bad command or File name

زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!

شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel

زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟

شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time

زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.

شوهر: Sharing Violation, Access Denied

زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.

شوهر: Data Type Mismatch

زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.

شوهر: By Default

زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.

شوهر: Hard Disk Full

زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟

شوهر: Unknown Virus Detected

زن: خب مادرم چی؟

شوهر: Unrecoverable Error

زن: و رابطه تو با رئیست؟

شوهر: The only User with Write Permission

زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟

شوهر: Too Many Parameters

زن: خوب پس منم میرم خونه بابام.

شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed

زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!

شوهر: Close all Programs and Logout for another User

زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم.

شوهر:

Its now Safe to Turn off your Computer:D

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن

قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده

قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن

قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم

قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با زنها

قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن

قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی

قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.

به این لطیفه چند بار میخندید؟

 

 پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

 گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.