مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانھ خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راھی خانھ خدا شد. در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسھایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و بھ خانھ برگشت. مرد لباسھایش را عوض کرد و دوباره راھی خانھ خدا شد. در راه مسجد و در ھمان نقطھ مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و بھ خانھ برگشت. یک بار دیگر لباسھایش را عوض کرد و راھی خانھ خدا شد. در راه مسجد، با مردی کھ چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. |