سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بخشندگی و دلاوری، صفاتی ارجمند هستند که خداوند سبحان، آنها را در وجود هرکه دوستش بدارد و آزموده باشد، می نهد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
کاربر(2)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
sitemap
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :244
بازدید دیروز :25
کل بازدید :341801
تعداد کل یاداشته ها : 1567
103/9/6
4:12 ص

آمد آن ماهی که نامش رمضان است


معده از آمدنش شدیدا نگران است !


.


.


.


اندکی صبر …


“زولبیا بامیه ” نزدیک است !


.


.


.


باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه


باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه


بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه !


.


.


.


ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون


(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان) !


.


.


.


تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن


میگن معنی این تو جاده چیه؟


میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی !


.


.


.


به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟


میگه :  مشکل دارم، نمیشه


مشگن مشکلت چیه ؟


میگه : گرسنه ام میشه !


.


.


.


ای کسانیکه روزه نمیگیرید…….حداقل افطار کنید….. !


چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد !


.


.


.


هرچند که روزه است حاجی رمضان


تا خرخره می خورد حقوق دگران


یک ذره غبار اگر رود توی گلوش


از بابت روزه می شود دل نگران !


 


.


.


.


در خانه ما ز خوردنی چیزی نیست


ای روزه میا وگرنه خواهم خوردت !


.


.


.


چون ندارم چیز بهر خوردنم


ماه روزه ،روزه خواری می کنم


چون به پایان می رسد ماه صیام


از فراقش آه و زاری می کنم !


.


.


.


سحرگاهان به قصد روزه داری// شدم بیدار از خواب و خماری


برایم سفره ای الوان گشودند// به آن هر لحظه چیزی را فزودند


برنج و مرغ و سوپ وآش رشته// سُس و استیک با نان برشته


خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم// کمی از این کمی از آن چشیدم


پس از آن ماست را کردم سرازیر// درون معده ام با اندکی سیر


وختم حمله ام با یک دو آروغ// بشد اعلام بعداز خوردن دوغ


سپس یک چای دبش قند پهلو// به من دادند با یک دانه لیمو


خلاصه روزه را آغاز کردم// برای اهل خانه ناز کردم


برای اینکه یابم صبر و طاقت// نمود م صبح تا شب استراحت


دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا// کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا


به افطاری برایم شد فراهم// زدم تو رگ کمی از زولبیا هم


وسی روزی به این منوال طی شد// نفهمیدم که کی آمد و کی شد


به زحمت صبح خود را شام کردم// به خود سازی ولی اقدام کردم


به شعبان من به وزن شصت بودم// به ماه روزه ده کیلو فزودم


اگرچه رد شدم در این عبادت// به خود سازی ولیکن کردم عادت


خدایا ای خدای مهر و ناهید// بده توش و توانی را به« جاوید»


که گیرد سالیان سال روزه// اگرچه او شود از دم رفوزه