از آنچه نمی شود مپرس که آنچه شده است تو را بس است [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
کاربر(2)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
sitemap
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :153
بازدید دیروز :203
کل بازدید :356577
تعداد کل یاداشته ها : 1567
03/12/3
2:55 ع

ھنگامیکه تحقیقات " اسکاتلندیارد " برای یافتن سنگ قیمتی " اسکون* " به بن بست رسید, مجبور

شدند دست به دامن مردی شوند که قادر بود به انھا کمک کند . مردی بنام " پیتر ھورکس" که گفته

می شد دارای مغزی با اشعه ایکس است .!! این سنگ قیمتی در دسامبر 19?0 از کلیسای "وست

مینستر" به سرقت رفته بود – و روزنامه ھای ان زمان, با عناوین درشت این خبر را در صفحات اول خود

منتشر ساختند – وطی مقالاتی , پلیس لندن را به باد استھزاء گرفته بودند . عاقبت " اسکاتلندیارد " از

سر ناعلاجی و در کمال بی میلی از " پیتر ھورکس" درخواست کمک کرد و نماینده ای نزد او به شھر "

دوردرخت " واقع در ھلند فرستاد " پیتر ھورکس" که در

اصل یک ھلندی ارام بود, نماینده "اسکاتلندیارد " را که

کارگاھی برجسته بود, به حضور پذیرفت – و با وی به گفتگو

پرداخت . ھمان روز ھمراه این کارگاه سوار ھواپیما به لندن

رفت - ماموران پلیس انگلستان که در فرودگاه لندن انتظار

ورود این مرد عجیب را می کشیدند, خیلی با احترام و

تشریفات از او استقبال کردند . پساز اشنائی " پیتر

ھورکس " با رئیس "اسکاتلندیارد " و کارگاھان دیگر – او را

به صحنه این سرقت شگفت انگیز بردند . در محل کلیسا –

ماموران پلیس به او اجازه دادند تا به آلتی که از سارق یا

سارقین باقی مانده بود و ھمچنین یک ساعت مچی که از

یکی از انھا بجای مانده بود دست بزند.! پساز ساعتھا

مطالعه و تفکر , سرانجام " پیتر ھورکس" به ارامی روی

نقشه شھر لندن – جاده ای را نشان داد که مدعی بود

سارقین از انجا عبور کرده اند و سنگ قیمتی را ھمراه خود برده اند . ھر چند این شخص, ھیچگاه شھر

لندن را ندیده بود – ولی تمام جزئیات ساختمانھائی را که در طول این جاده وجود داشت, برای انھا

تشریح کرد و مشخصات کامل سارقین را که سه مرد و یک زن بودند- توصیف نمود . ھنگامیکه سرانجام

این سارقین یک ماه بعد دستگیر شدند – مشخصات انھا کاملا با انچه " پیتر ھورکس" بیان داشته

بود,تطبیق میکرد .!! در زمان جنگ " پیتر ھورکس" با فعالیتھای زیرزمینی - و وطن پرستان و مبارزان

ھلندی - که کشورشان اشغال شده بود ھمکاری نزدیک داشت . ھنگامیکه مبارزان ھلندی, نسبت به

ھویت یکی از اعضای جدید خود مشکوک شدند – عکساو را نزد " پیتر ھورکس" اوردند, و این مرد چند

لحظه انگشتان خود را روی عکسکشید و گفت : می بینم که این مرد – اونیفورم افسران المانی را بتن

دارد.!! از ان لحظه به بعد, این عضو جدید تحت مراقبت شدید قرار گرفت و معلوم شد, کلیه اطلاعات را در

اختیار المانی ھا میگذارد – و بعد اعتراف کرد که از افسران سازمان ضد جاسوسی المان نازی میباشد –

و این ھمان چیزی بود که " ھورکس " پیشگوئی کرده بود .! پلیس شھر " نای میگن " واقع در ھلند, در

بسیاری از موارد مدیون " پیتر ھورکس " بود- زیرا بکمک او توانست بسیاری از مشکلات و مسائل

نامعلوم را حل کند . در اوت 19?1 در بخشی از یک شھر قدیمی ھلند – اتشسوزی مھیبی رخ داد که

مھار کردن ان امکان نداشت . دویست نفر ماموران وظیفه خاموش کردن اتش را داشتند, ولی شعله ھای

اتش زبانه میکشید و به انبارھا و پل ھای شھر سرایت میکرد – اما یکشب , درست چند ھفته بعد از

انکه این اتشسوزی شروع شد , " پیتر ھورکس" بھمراه دوست نزدیک خود که یکی از پزشگان معروف

ان شھر بود – از خیابان میگذشت, او ناگھان ایستاد و به دوستشگفت – که بزودی اتشسوزی دیگری

رخ خواھد داد – و این اتشسوزی در مزرعه خانواده ای بنام "یانس" اتفاق خواھد افتاد .!! ھر دو انھا

بلافاصله به سوی اداره پلیس براه افتادند تا ماموران را در جریان بگذارند – ولی ھنگامیکه به انجا رسیدند,

متوجه شدند که درست چند دقیقه قبل از ورود انھا – یک چنین اتشسوزی اتفاق افتاده است . ماموران

پلیس از حرف انھا دچار تردید شدند و نسبت به انھا سوءظن پیدا کردند, ولی "ھورکس" برای انکه

واقعیت را به انھا ثابت کند دست به ھنرنمائی دیگری زد . او در حالیکه چشمان خود را بسته بود,

محتویات جیب ھای رئیس پلیسرا اعلام کرد و حتی مارک خودنویسی را که افسر پلیسدر جیب داشت

ذکر نمود.! " پیتر ھورکس " با اینکار حیرت ماموران را برانگیخت و از ان تاریخ برای حل مسائل دشوار و

نامعلوم, از این مرد استثنائی کمک میگرفتند . در روزیکه ان اتشسوزی ھولناک اتفاق افتاد - " پیتر

ھورکس " را به صحنه اتشسوزی بردند و او در حالیکه درون خاکسترھا به جستجو میپرداخت, یک اچار

پیچ گوشتی را پیدا کرد . او چشمان خود را بست و لحظه ای ساکت ماند, سپسگفت : باید دنبال یک

پسر بچه بگردیم – او مقصر اصلی این اتشسوزی است . ماموران پلیس عکسکلیه دانشاموزان را که

در کتاب سالانه دبیرستانھا چاپ شده بود – به او نشان دادند - " پیتر ھورکس" ھمانطور که عکسھا را

مشاھده میکرد – نوک انگشتانشرا به روی انھا میکشید, سرانجام روی یکی از انھا انگشت گذاشت و

گفت : این پسر را نزد من بیاورید تا با او صحبت کنم .!! پسری که متھم شده بود, فرزند 17 ساله یکی از

ثروتمندترین افراد ان شھر بود . پلیس نسبت به این اتھام چندان اطمینان نداشت, ولی " پیتر ھورکس"

به ھنرنمائی خود ادامه داد و گفت : در یکی از جیب ھای این پسر – یک قوطی کبریت و در جیب دیگر او

یک شیشه بنزین فندک پیدا خواھید کرد – در حالیکه او اصلا سیگار نمی کشد .!! پسر 17 ساله در اداره

پلیس ھمه چیز را انکار کرد تا انکه "پیتر ھورکس" گفت : پاچه چپ شلوارت را بالا بزن و اثار خراشھائی

http://yahoo2.blogfa.com

که ھنگام فرار از اتشو عبور از سیم خاردار روی پایت بجای مانده را نشان بده .!! پیشگوئی "پیتر

ھورکس" کاملا راست بود – روی پای پسر 17 ساله اثار خراش دیده می شد . پسر جوان دیگر نتوانست

این وضع را تحمل کند و ھمه چیز را اعتراف نمود . پلیساین پسر شرور

را روانه زندان کرد . در ھمان زمان "پیتر ھورکس" را به صحنه جنایتی که

طی ان مردی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در استانه منزلش بقتل

رسیده بود, بردند ." ھورکس " لحظه ای به لباس مقتول دست مالید –

سپس به پلیس گفت که قاتل , یک مرد مسن سبیلو است که عینکی

بچشم دارد – یک پای او چوبی است و اسلحه ای را که به وسیله ان

قتل صورت گرفته به روی شیروانی منزل پرتاب کرده است . در

جستجوئی که بعمل امد, روی شیروانی منزل یک تفنگ بدست امد و از

اثر انگشت روی ان معلوم شد که قاتل – پدر زن مقتول میباشد .

ھمانگونه که "پیتر ھورکس" تشریع کرده بود- او مردی سبیلو و عینکی

ویک پای او نیز چوبی بود .!! " پیتر ھورکس" بعدھا شروع به روانکاوی و

روان درمانی به وسیله فرستادن امواج مغزی به روی بیماران شد و در

این زمینه به موفقیتھای چشمگیری دست پیدا کرد – او بسیار از بیماران

را که از دردھای مختلف رنج میبردند درمان کرد ( مثل استاد علی اکبری

خودمان) - "پیتر ھورکس" خودش نمیداند که چگونه به پاسخ سئوالات دست می یابد – وی در سال

19?7 به امریکا برده شد و در انجا از طرف گروھی از دانشمندان و کارشناسان امور روانی مورد مطالعه

قرار گرفت . ھمه انھا اعتراف کردند که تحت تاثیر نیروی عجیب "پیتر ھورکس" قرار گرفته اند و او را مردی

نامیدند که در مغز خود یک رادار دارد .!! یکی از روزنامه ھا با تیتری بزرگ او را اینگونه معرفی کرد .:

پیتر ھورکس پیشگوئی با مغز اشعه ایکس.:

*سنگ اسکون یک سنگ قیمتی از جنس یاقوت یا زمرد نیست – بلکه یک سنگ نمادین وسمبلیک برای

پادشاھی کشورھای اسکاندیناوی بخصوص کشور انگلستان – ایرلند و اسکاتلند بشمار میرود – این

سنگ که شبیه یک کلوچه بزرگ است, سرنوشت عجیبی دارد و میشود از ان یک مطلب مجزائی

نوشت