جسد مرد سالخورده روی کف اتاق , جلو شومینه افتاده بود . فضای اتاق نیز مانند بدن پیرمرد کاملا
سرد بود. برای بازپرسان اسکاتلندیار کاملا واضح بود که قربانی توسط سه پایه کنار بخاری بقتل
رسیده بود . ولی این حقیقت که چه کسی جھت کشتن پیرمرد از این وسیله استفاده کرده است
کاملا نامعلوم بود . مطمئنا ھدف از این قتل دوزدی نبوده , چون وسائل داخل ساختمان بقدری فقیرانه
و فرسوده بود که ارزش سرقت نداشت , علت درگذشت ناگھانی وی برای کسی مشخص نبود ,
پیرمرد دشمن شناخته شده ای نیز نداشت, اسکاتلندیار در بھت
و حیرت فرو رفته بود . ھنگامی که ماموران در حال ترک اپارتمان
پیرمرد بودند , مرد جوانی با چھره معصومانه پشت درب ایستاده
بود و خود را به انھا معرفی نمود, ایا او جزء خدمه اپارتمان بود.؟
در حالی که جسد از اتاق به بیمارستان منتقل میگردید , مرد
جوان توسط مامورین به اتاقی که قتل در ان صورت گرفته بود
ھدایت گردید . مرد جوان نگاھی به اطرافشانداخت و سئوال
کرد ایا اجازه دارد اثار خونی را که بر روی دیوارھا بر جا مانده
ازمایشنماید یا خیر .؟ مرد جوان که حالتی تفکرامیز بخود گرفته
بود , لحظه ای به اثاری که از دست بر روی دیوار بر جای مانده
بود خیره شد . قاتل مرد جوانی است اقایان , بسیار ھم ثروتمند
است و در جیب سمت چپ شلوارش ساعتی طلائی داشته.. و
یکی از اقوام مقتول می باشد . مسئولین اسکاتلندیارد تصمیم
گرفتند این مرد را از محل دور کنند . چون ھیچکس نمیخواست
وقت خود را روی مسائل پوچ و بی معنی ھدر دھد , واقعا چه
افراد دیوانه ای پیدا می شوند . ولی در این ھنگام اخباری به
مطبوعات لندن گزارش گردید . انھا به این داستان توجه نشان دادند . مرد جوانی که از روی نقاط
خونی روی دیوار کثیف و دود گرفته چنین نتایجی گرفته بود چه کسمیتواند باشد.؟جوان در حالی که
کارت تجاری خود را به انھا نشان می داد , گفت : چیرو , چیروی بزرگ ! این داستان روز دوشنبه در
مطبوعات بچاپ رسید . صبح روز بعد دوباره موضوع فال بین ھا سر فصل روزنامه ھا شده بودند . چون
رئیس پلیستمام مطالب چیرو را تائید کرده بود!! قاتل نه تنھا پسر جوان و ثروتمندی بود بلکه پسر خود
مقتول بود!! رابطه خویشاوندی نزدیکی که چیرو پیشبینی کرده بود !! در طی چند ھفته چیرو زبانزده
مردم لندن شده بود . وی مورد ستایش مردم قرار گرفته بود و از این طریق پول ھنگفتی به جیب زد
چون مردم علاقه زیادی به پیشگوئی ھای او داشتند . چیرو در سال 1893 انگلیسرا به قصد نیویورک
ترک کرده و در خیابان پارک سکنی گزید و انجا نیز به تدریج برای خود شھرتی کسب نمود . مطبوعات
به پیشگوئی ھای این مرد جوان و روش او علاقه مند گردیدند . زن جوانی از روزنامه" نیویورک ورلد" نزد
وی امد وبه او گفت ایا حاضر است به یکسری از ازمایشاتی که مورد نظر روزنامه ھاست عمل نماید
یا خیر .؟ اگر چیرو در این ازمایشموفق نمی شد و یا دعوت انھا را رد میکرد , قطعا اعمال او زیر سئوال
میرفت . چیرو بدون لحظه ای تردید درخواست انھا را پذیرفت . روزنامه ورلد این خبر را در سطحی
گسترده منتشر نمود . انھا به چیرو پیشنھاد کردند تا سیزده نفر از شھروندان نیویورکی را کف بینی
نماید . این افراد به ھیچ وجه نزد او شناخته شده نبودند ولی با وجود این چیرو قادر بود در مورد ھر
سیزده نفر پیشگوئی نماید . در ساعت مقرر جمعی از شھروندان معروف و
شناخته شده جھت داوری و قضاوت حضور بھم رساندند . سیزده تن از
شھروندانی که جھت کف بینی انتخاب گردیده بودند دستھایشان را به پشت روی
میز قرار دادند . چیرو جھت کف بینی و اعمال اسرار امیزش حاضر شد . چیرو
نگاھی به کف دست یکی از انان افکند و انرا وارانه روی میز گذاشت و گفت اقایان
, این کف دست یک ایرلندی است , او زمانی به سختی زندگی می کرده ولی
حالا ثروتمندی بانفوذ میباشد .ھمھمه ای در میان ھیئت داوران ایجاد شد . چیرو
کف دست شخصی بنام " ریچارد کروکر " را نگاه کرده بود . وی مھاجری ایرلندی
بود که زمانی کارگر ناوکش بود ولی حالا به عنوان رئیسانجمن محلی انتخاب
شده بود . ولی چیرو به این گفته ھا قناعت نکرد و ادامه داد علاوه بر این اقایان ,
این ایلندی زمانی کشتی گیر بوده و به عقیده من او سخنگوی شایسته ای در مورد سیاست می
باشد !! چیرو دست دیگری را از روی میز در دست گرفت و نگاھی به ان افکند و ان را به پشت روی
میز قرار داد : این شخص اگر چه کاملا یک نابغه نیست ولی استعداد زیادی دارد . او لیاقت و
شایستگی بیشتری از انچه در زندگی اش بدست اورده دارد . این پیش بینی مربوط به " رینالد دی
کوون " اھنگساز اوپرای " رابین ھوود " بود . کاری که او دیگر ھرگز نتوانست نظیرش را بیافریند . چیرو
بدون معطلی کف دست ھر سیزده نفر را در حضور ھیئت داوران نگاه کرد و بدون انکه مرتکب
اشتباھی شود ھر سیزده نفر را کف بینی کرد !!! از جمله خانمی که چیرو در مورد فرزندش چنین
گفت : بچه ای که بسیار باھوش است ولی ھمواره غمگین و افسرده می باشد و او " لیلین راسل "
بود . در کمتر از ده دقیقه وی کف دست ھمه را پیشگوئی کرد جزء یکنفر ... وی بارھا دست او را نگاه
کرد وبدون اینکه حرفی بزند اخمی کرد و ان را روی میز گذاشت . حالا تنھا ھمین یکنفر مانده بود . چرا
در مورد او چیزی نمیگقت ؟ ایابه دلیل این که قادر نبود در مورد او پیشگوئی کند ؟ اعضای ھیئت
داوران روی صندلی ھایشان نشسته بودند . ھنگامی که چیرو از کار خود فارغ شد و بادستمال عرق
پیشانی را خشک کرد سکوتی سنگین بر جمعیت حکمفرما شده بود . ایا نمخواست دراین باره چیزی
بگوید ؟ چرا ؟ چیرو اخرین مورد را در دست گرفت و بدون انکه نگاھی به ان بیفکند ان را روی میز
گذاشت . متاسفم اقایان من از گفتن حقایق در مورد این اقا پرھیز میکنم ! سپسمکثی کرد . در این
ھنگام ھمھمه میان اعضای ھیئت داوران و خبرنگاران ایجاد شد . چیرو دستشرا بالا برد و تماشاچیان
http://yahoo2.blogfa.com
را وادار به سکوت کرد . اجازه دھید کار را ھمین جا تمام کنم . من این موضوع را فقط به صاحب دست
میگویم و از بازگو کردن ان نزد عموم معذورم .. چون علامتھایی از قاتل در ان میبینم . این شخص
اعتماد به نفسش را از دست میدھد و از نگرانی و دلتنگی در گوشه زندان خواھد مرد !! پیشگوئی
ھای چیرو صدرصد درست بود . اخرین پیش بینی او درمورد دکتر " ھنری میر " بود که بعدھا به اتھام
قتل در زندان "تامبز" محبوس گردید , وی در اثر فشارھای روحی و روانی دیوانه شد و چندماه بعد در
زندان درگذشت . روزنامه نگاران با کمال حیرت شاھد واقعیت پیشگوئیھای چیرو بودند و او را با
پیشگوی بزرگ "نوستراداموس " قیاس میکردند .درصدی برای خطاھای او نمتوان تعین کرد چون تا ان
زمان ھیچگونه خطائی در گفته ھایشوجود نداشت . مردم نقاط مختلف جھان بخصوصاز اروپا خواھان
پیشگوئی ھای او بودند . به طور مثال " اسکار وایلد " در اوج شھرت خویشخواھان پیشگوئی ھای
چیرو شد . او به این نویسنده معروف گفت : در طی مدت پنچ سال نزد عموم رسوا خواھد شد و تبعید
می شود . مردم به او خندیدند , ولی زمان طرفدار چیرو بود و تنھا در عرضسه سال رسوائی " اسکار
وایلد " زبانزد مردم شد و سرانجام وی به تبعیدی که چیرو از ان نام برده بود محکوم گردید . کف خوانی
ھای چیرو تنھا گوشه ای از برنامه ھای او را تشکیل میداد . وی از اعداد مرموزی نیز استفاده میکرد ,
این روش بر اساس تارخ تولد اشخاص قرار داشت و چیرو از قدرت عجیبش قادر بود تاریخ مرگ افراد را
نیز تعیین کند ! وی ماه و سال مرگ " ادوارد ھفتم " را پیشگوئی کرد و این پیشگوئی یازده سال قبل
از وقوع ان صورت گرفته بود . پادشاه پیشگوئی ھای چیرو را روی کاغذی نوشت و انرا درون صندوقی
که داخل میزش بود قرار داد . در ژوئن 1902 پادشاه که ھنوز تاجگذاری نکرده بود مورد تحسین و
تشویق مردم قرار گرفت ولی ناگھان بیمار شد و بیماریشبه حدی شدید بود که چیرو را احضار نمود و
از ان خواست اینده اش را پیش بینی نماید چیرو به او اظھار داشت جای نگرانی وجود ندارد چرا که در
9 اگوست تاجگذاری خواھد کرد و 9 سال دیگر زندگی خواھد کرد . یکبار دیگر پیش بینی او به حقیقت
پیوست و شھرت چیرو را جھانی کرد . در یکی از سفرھایشکه به مسکو بود از او خواسته شد از
روی علایمی پیشگوئی کند . مردی که این علایم به او تعلق دارد بسیار افسرده و ناراحت خواھد شد
و در تمام دوران زندگیش از جنگ میھراسد . حدود سال 1917 ھمه چیز خود را از جمله زندگیشرا از
دست خواھد داد