امروز یه بنده عزیز خدا از من چیزی رو خواست که نتونستم خواسته اش رو قبول نکنم...
اهل دل... بسم الله...
ایها الناس!... یه بنده خدایی می خواد آدم بشه و می خواد یاد بگیره که چطور خودشو درست کنه و گناه رو ترک کنه!
پیشنهادتون چیه؟... راه درست سیر و سلوک به سوی خدا عملا چیه؟....
اون بنده خدا همینا رو گفت که براتون بنویسم و منم اینجا آوردم...
در ادامه گفت... شاید کسی باشه که بتونه راهنمایی کنه... هم من و هم شما غریبیم و به اون صورت کسی رو نداریم... شاید خدا کمک کرد و کسی اومد و دست ما رو هم گرفت...
بعضیا میگن صدای دل آدم از یه کبوتر هم بلند تر میپره و میره سفر... قبول داری؟
به قول یه عزیزی...
بعضیا با دیدن این گنبدای طلایی به فکر عیار و رنگ طلای اون میفتن و جلال و شکوه طلا و طلایی!!... بعضیا هم یاد چهار تا تیکه سنگ و سپیده دم و در های مشّبکیه بسته.... و اهل و تبار خاکهای آسمانی...
میبینی؟... از این نما چیزی که دیدی چی بود؟...
آخ آخ آخ.... اینهمه زائر...؟
ببینم اینا همشون بیکارن؟... اینا کار و زندگی ندارن؟... اینا ... اینا...
واسه چی اومدن؟...
بعضی ها هم فقط دنبال بلیط هواپیما و قطار هستن برای سفر...!
شما چطوری میری سفر؟... کجا میری؟
| ||||