[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
کاربر(2)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
sitemap
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :39
کل بازدید :358072
تعداد کل یاداشته ها : 1567
04/1/6
9:54 ص






دیدم به خواب حافظ


نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس‏

دیدم به خواب حافظ ، توی صف اتوبوس 

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم
گفتم: کجا روانی ؟ گفتا: خودم ندانم

گفتم: بگیر فالی، گفتا: نمانده حالی
گفتم: چگونه ‏ای؟ گفت: در بند بی‏خیالی

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه داری
گفتا که: می‏سرایم شعر سپید باری‏

گفتم: کجاست لیلی ، مشغول دلربایی ؟  

گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز  
گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده
گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده

گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟

گفتا: خریده قسطی تلویزّیون به جایش‏

گفتم: بگو ز ساقی حالا شده چه کاره‏
گفتا: شده پرستار یا منشی اداره

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنمای منزل  
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا 

گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادی  
گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادی

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقی

گفتا که: جای خود را داده به فکس برقی

گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا: به جای هدهد دیش است و ماهواره‏

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد
گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشکِ آهوی دشت زنگی

گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏های رنگی‏

گفتم: سراغ داری میخانه‏ای حسابی
گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابی