سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرانِ راستین به دست آر و بر شمارشان بیفزای که به هنگام آسایش، ساز و برگ اند و به هنگام سختی، سپر . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
کاربر(2)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
sitemap
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :85
بازدید دیروز :25
کل بازدید :341642
تعداد کل یاداشته ها : 1567
103/9/6
2:12 ص






دیدم به خواب حافظ


نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس‏

دیدم به خواب حافظ ، توی صف اتوبوس 

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم
گفتم: کجا روانی ؟ گفتا: خودم ندانم

گفتم: بگیر فالی، گفتا: نمانده حالی
گفتم: چگونه ‏ای؟ گفت: در بند بی‏خیالی

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه داری
گفتا که: می‏سرایم شعر سپید باری‏

گفتم: کجاست لیلی ، مشغول دلربایی ؟  

گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز  
گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده
گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده

گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟

گفتا: خریده قسطی تلویزّیون به جایش‏

گفتم: بگو ز ساقی حالا شده چه کاره‏
گفتا: شده پرستار یا منشی اداره

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنمای منزل  
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا 

گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادی  
گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادی

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقی

گفتا که: جای خود را داده به فکس برقی

گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا: به جای هدهد دیش است و ماهواره‏

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد
گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشکِ آهوی دشت زنگی

گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏های رنگی‏

گفتم: سراغ داری میخانه‏ای حسابی
گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابی