دانش فقط سه گونه است : آیه ای استوار یا قانونی عادلانه و یا سنّتی پایدار و جز آن تنها فضیلت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
کاربر(2)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
sitemap
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :51
بازدید دیروز :68
کل بازدید :356272
تعداد کل یاداشته ها : 1567
03/12/2
1:56 ص

دانستنیهای جالب

دانستنی های جالب 2
چشم‌های ما از بدو تولد همین اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند .
هر تکه کاغذ را نمی‌توان بیش از 9 بار تا کرد .
در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از مبلاد ساخته شده است، به اندازه‌ای سنگ به کار رفته که می‌توان با آن دیواری آجری به ارتفاع 50 سانتی‌متر دور دنیا ساخت .
اگرتمام رگ‌های خونی را در یک خط بگذاریم، تقریبا 97000 کیلومتر می‌شود .
وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می‌نشیند، میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم می‌شود .
آمریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد .
عدد 2520 را می‌توان بر اعداد 1 تا 10 تقسیم نمود، بدون آن‌که خارج قسمت کسری داشته باشد .
30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی می‌کنند، در زیر خاک مدفون شده‌اند .
تنها حیوانی که نمی‌تواند شنا کند، شتر است .
شیشه در ظاهر جامد به نظر می‌رسد ولی در واقع مایعی است که بسیار کند حرکت می‌کند .
در هر ثانیه بیش از 5000 بیلیون بیلیون الکترون به صفحه تلویزیون برخورد می‌کند و تصویری را که شما تماشا می‌کنید، بوجود می‌آورد .
شانس شبیه بودن دو اثر انگشت، یک به 64 میلیارد است .
یک لیتر سرکه در زمستان سنگین‌تر از تابستان است .
قد انسان تا 20، 25 سالگی و گاها 40 سالگی بلند می‌شود و از چهل سالگی به بعد، قد انسان هر دو سال حدود 6 میلی‌متر کوتاه می‌شود .
فقط با از دست دادن یک درصد از آب بدن، احساس تشنگی می‌کنیم !
دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید می‌کند .
چیتا یا یوزپلنگ سریع‌ترین حیوان خشکی است. او در عرض فقط 3 ثانیه 100 کیلومتر در ساعت سرعت می‌گیرد. رکوردی که حتی سریع‌ترین خودروهای فراری هم نتوانسته‌اند بشکنند .
کرم‌های ابرشیم در 56 روز، 86 هزار برابر خود غذا می‌خورند .
تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرینه چشم است .
شتر در 3 دقیقه 95 لیتر آب می‌خورد


  
  
همگی ما می‌دانیم که انیشتن این
فرمول[e=mc2] را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیز های کمی‌در مورد زندگی خصوصی‌اش
نمیدانیم...

به گزارش مشرق، 9 موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن، که شما هیچ گاه
آنان را نمی‌دانستید.همگی ما می‌دانیم که انیشتن این فرمول[e=mc2] را کشف کرد. اما
واقعیت آن است که چیز های کمی‌در مورد زندگی خصوصی اش می‌دانیم.
 
او با سر
بزرگ متولد شد: وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی
که مادر وی تصور می‌کرد، فرزندش ناقص است،اما بعد از چند ماه سر و بدن او به
اندازه‌های طبیعی بازگشت.
 
اوخیلی دیر زبان باز کرد: یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی اینشتین این
است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد. طبق ادعای خود
اینشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین
بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد.
 
 به دلیل پیشرفت کند
کلامی‌اینشتین، و گرایش او به بی‌توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده
بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی
همچون خدمه منزل اینشتین او را کند ذهن بدانند. البته در زندگی اینشتین، این اولین
و آخرین باری نبود که چنین انگ‌ها و نظرات آسیب شناسانه‌ای به او نسبت داده می‌شد.
حافظه‌اش به خوبی آنچه تصور می‌شود نبود: مطمئنا انیشتن می‌توانسته کتاب‌های
مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیزهای معمولی واقعا حافظه
ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و
عذر و بهانه‌اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد] برای بچه‌های کوچک بود
یا بطور مثال انیشتین سرعت صوت را از حفظ نمیدانست و وقتی از وی دراین مورد سوال
می‌کردند میگفت اینها چیزهایی است که همه آنرا میدانند پس من وقتم را برای دانستن
آنها تلف نمی‌کنم! 
 
او ازداستان‌های علمی-تخیلی متنفر بود:
انیشتن از داستان‌های تخیلی بیزار
بود. زیرا که احساس می‌کرد، آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می‌شوند و در عوض
به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی‌توانند اتفاق بیفتند میدهد.  به بیان
او "من هرگزدر مورد آینده فکر نمی‌کنم،زیراکه آن به زودی می‌آید. به این دلیل او
احساس می‌کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده‌ها را می‌بینّند باید تجربه‌هایشان را
برای خود نگه دارند. 

او در آزمون ورودی دانشگاهش رد شد! درسال 1895 در سن 17 سالگی،انیشتن که قطعا
یکی از بزرگترین نوابغی است،که تا کنون متولد شده،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی
تکنیک سوییس رد شد.  در واقع او بخش علوم وریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های
باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد.وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛او
گفت:آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را
در خود آحساس نمی‌کرد. 

علاقه‌ای به پوشیدن جوراب نداشت: انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث
ایجاد سوراخ در جوراب می‌شود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت
تا زمان مرگش ادامه داشت.  علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران
لباس نمی‌پوشید، او عقیده داشت یا مردم اورا می‌شناسند و یا نمی‌شناسند.پس این مورد
قبول واقع شدن[آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ 

او فقط یکبار رانندگی کرد: انیشتن برای رفتن به سخنرانی‌ها و تدریس در دانشگاه،
از راننده مورد اطمینانش کمک می‌گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می‌کرد،
بلکه همیشه در طول سخنرانی‌ها در میان، شنوندگان حضور داشت.
 
انیشتن،
سخنرانی مخصوص به خود را انجام می‌داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را
حفظ می‌کرد. یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین
پرسید:چه کسی احساس خستگی می‌کند؟ راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض
کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند، سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه
بازگرداند.  عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود،
و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی‌شناخت و طبعا نمی‌توانست
او را از راننده اصلی تمییز دهد.  او قبول کرد، اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس
از سخنرانی سوالات سختی از راننده‌اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش
داشت.
 
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از
آب در آمد. دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود
کردند.  در این حین راننده باهوش گفت "سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من
نیز می‌تواند به آنها پاسخ گوید "سپس انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به
سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد". 

الهام گر او یک قطب نما بود: انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه
تولد از پدرش دریافت کرده بود.  وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می‌نمود، سعی
می‌کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد.بنابر
این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند. 

راز نهفته در نبوغ او: بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی
برای تحقیقات برداشته شد.  اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن
به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.  
 
هاروی تکه هایی
از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات
دریافت می‌شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها،مقدار بسیار زیادی
سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنین مغز انیشتن مقدار
کمی‌چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان
تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می‌سازد.  علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و
چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با
بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.




  
  
 با اعلام اینکه آیا سیگار می کشید یا الکل مصرف می کنید و … می توانید میزان طول عمر خود را به صورت تقریبی بدست بیاورید.

طرز استفاده از سایت :

- در ابتدا شما باید تاریخ تولد میلادی خود را وارد کنید.

- سپس به سوالات پاسخ بدین. برای هر سوال گزینه ای وجود داره.

- در نهایت دکمه ی Calculate رو کلیک کنید.

امیدواریم عمر طولانی داشته باشید.
لینک سایت
http://www.findyourfate.com/deathmeter/deathmtr.html

این مطلب صرفا سرگرمی بوده و با هدف فان (fun) و نه چیز دیگری ساخته شده است.
  
  

 کلاس درس ابوریحان بیرونی


مدیریت کلاس درس

روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که  خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد.
شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است.


آن مرد رسوا رو به حکیم نموده چند سوال ساده نمود و رفت.


فردای آن روز، شاعر مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده تا سوالی از حکیم بپرسد.
شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد.


که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود.


یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید:


چگونه است دیروز آدم کشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده، محل درس را رها نمودید ؟!


ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ،


اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد.


شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد.


ابوریحان بیرونی دانشمند آزاده ایی بود که هیچگاه کسب قدرت او را وسوسه ننمود و همواره عمر خویش را وقف ساختن ابوریحان های دیگر کرد ، روانش شاد.


  
  

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متآثر است.



علت ناراحتی اش را پرسید.پاسخ داد:



در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم.



جواب نداد و با بی اعتنایی و خود خواهی گذشت و رفت



و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.



سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت:



خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.



سقراط پرسید: اگر درراه کسی را می دیدی که به زمین افتاده



و از درد و بیماری به خود می پیچد



ایا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟



مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .



آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.سقراط پرسید:



به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟



مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت



و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.



سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می کردی



که او را بیمار می دانستی



آیا انسان تنها جسمش بیمارمی شود؟



و آیا کسی که رفتارش نا درست است روانش بیمار نیست؟



اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟



بیماری فکری و روان نامش غفلت است



و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد



و به او طبیب روح و داروی جان رساند.



پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر



و آرامش خود را هرگز از دست مده



بدان که هروقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیماراست.


 


  
  


طرز کار چرخ خیاطی به زبان ساده


چرخ خیاطی سینگر


 اولین چرخ خیاطی ساخته شخصی به نام " تامیس سنت " انگلیسی است وی ماشینی در سال ???? به ثبت رسانید که کارش بسیار شبیه به دوخت زنجیره ای زمان ما بود البته هدف از ساخت این ماشین بیشتر دوختن چیزهای چرمی بود اما هرگز این وسیله مورد استفاده قرار نگرفت و مخترع این اثر از اختراع خود سودی نبرد تا اینکه در سال ???? یک خیاط فرانسوی فقیر که " بارتلمی تیمونیه " نام داشت موفق شد با ذوق و ابتکار خلاقانه خود چرخ خیاطی را بسازد که بسیار شبیه چرخ های خیاطی امروزی بود. بعدها این وسیله در فرانسه مورد استقبال مردم قرار گرفت ولی گروهی از کارگران که وجود این اختراع را باعث کسادی کار خود می دیدند شبانه به کارگاه بارتلمی حمله کرده و همه چرخهای خیاطی او را نابود کردند و بارتلمی از غصه و فقر جان خود را از دست داد.


شاید برای همه ما این سئوال پیش آمده باشد که: چرخ خیاطی چگونه کار میکند و چگونه چنین دوختهای ریز و ظریف بدون ذره ای خطا در پی هم قرار می گیرند. برای پی بردن به این موضوع عکس زیرو ببینید.......


.



 


جالبه نه؟! نظر شما چیه؟


  
  


تنها موجودی که با نشستن به موفقیت میرسد مرغ است... !!!


مرغ خوشگله با جوجوی زیر بالش!



  
  

اینم زشت ترین مرد دنیا

خوزه مستره مرد 51 ساله اسپانیایی هنگامی که سن و سال زیادی نداشت یک غده کوچک در روی لبش سبز شد.خوزه وقتی به دکتر رفت به تقاضای جراحی غده از سوی دکترش، پاسخ منفی داد. وی که عضو انجمن شاهدان یهوه (یهودا) است بر اساس اعتقادات دینی اش خونرسانی از طریق دهان یا سایر بخشهای بدن به بیماران را دخالت در کار خدا می داند! خانواده مستره که 30 سال قبل به این درد دچار شده است نیز از اعضای بسیار مقید انجمن شاهدان یهوه هستند. وی با وجود اصرارهای همسایگان مبنی بر مراجعه به پزشک و انجام جراحی، از آن سرباز زد.به تدریج غده به صورت وحشتناکی شروع به رشد کرد و ابتدا دهان و سپس بینی اش را مسدود کرد.بعد از مدتی هم، غده به حدی پیشرفت کرد که وی کور شد. مستره که با خونریزی نامنظم روی صورتش، چهره بسیار ترسناکی گرفته بود خودش نیز دچار ترس و وحشت شد و از پزشکان آلمانی کمک خواست. اما پزشکان آلمانی گفتند بدون تزریق خون نمی توانند او را عمل کنند. اما خوزه این بار با اصرار خانواده اش مبنی بر پایبندی به آداب انجمن دینی شان، از قبول عمل سرباز زد! در نهایت خوزه که با واسطه کانال تلویزیونی دیسکاوری به انگلستان آورده شده بود از سوی دو پزشک بریتانیایی معاینه شد. دکترها دوباره بر جراحی غده روی صورت خوزه که بالغ بر پنج کیلو شده بود اصرار کردند. این بار هم خوزه با تزریق خون به بدنش مخالفت کرد! این بار خواهر او که همراهش به انگلستان آمده بود به این تصمیم خوزه اعتراض کرد و خواستار قبول شرایط دکتر شد. خوزه مستره؛ یک پیرو متعصب گروه شاهدان یهوه که بخاطر اعتقاد به حرام بودن جراحی منجر به خونریزی، بینایی چشمان خود را از دست داده بود و چهره اش به طرز بسیار وحشتناکی دفرمه شده بود سرانجام به جراحی بدون خونریزی رضایت داد !!

  http://www.iranalive.org/

http://www.iranalive.org/

 


  
  
<      1   2   3      >